معنی کج و اریب

واژه پیشنهادی

حل جدول

کج و اریب

قیقاج، مورب

قیقاج


اریب

کج، منحرف

فرهنگ عمید

اریب

کج، خمیده،
(قید) به‌صورت کج: کمد را اریب گذاشته بود،
* بر (به) اریب: [قدیمی] (قید) به‌صورت مایل و کج: یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی: مجمع‌الفرس: اریب)،

عاقل، خردمند، دانا،


کج

[مقابلِ راست] اریب،
به‌صورت نادرست،
[مجاز] دارای انحراف اخلاقی،
[قدیمی، مجاز] باطل،
* کج داشتن: (مصدر متعدی) کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر،

گویش مازندرانی

اریب

مایل، اریب، کج


اریب – اریب

ارب ارب

لغت نامه دهخدا

اریب

اریب. [اُ] (ص) محرف. (جهانگیری) (برهان). کج. منحرف. قیقاج (بترکی). (برهان). اُریف. اریو. (رشیدی). وریب و این اریب اصل کلمه ٔ مُورب عرب است، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این [کلمه] اماله ٔ وراب است بعد ابدال واو بهمزه:
سر بتاب ازحسد و گفته ٔ پر مکر و دروغ
چرب کن مغز و مخر جامه ٔ پرکوس و اریب.
ناصرخسرو.
|| (اِ) کجی. کج رفتن. (غیاث):
یک قدم چون رُخ ز بالا تا نشیب
یک قدم چون پیل رفته در اریب.
مولوی.

اریب. [اَ] (ع ص) خردمند. (صراح) (مهذب الاسماء). بخرد. عاقل. (آنندراج) (کنز اللغات). زیرک. دانا. (وطواط) (آنندراج). اَرِب. ج، ارباء. (مهذب الاسماء): ادیبی اریب.

فرهنگ معین

اریب

منحرف، کج، کجی. [خوانش: (اُ) [ع.] (ص.)]

(اَ) [ع.] (ص.) خردمند، زیرک، دانا.

فرهنگ فارسی هوشیار

اریب

خردمند، عاقل، زیرک، دانا

فارسی به عربی

اریب

قطر، میل

معادل ابجد

کج و اریب

242

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری